دسته : معارف اسلامی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 16 KB
تعداد صفحات : 24
بازدیدها : 280
برچسبها : دانلود مقاله
مبلغ : 5000 تومان
خرید این فایلمقاله ای پیرامون آزادی در اسلام
چكیده:
در اسلام، مراد از آزادی، آزادی درونی است؛ اما بدون تحقق آزادی بیرونی، رسیدن به آزادی درونی ناممكن است. اسلام صرفا پذیرای آزادی تفكر است و آزادی عقیده را نفی میكند. پذیرش آزادی اندیشه و آزادی بیان بر این نكته مبتنی است كه باید میان دین و اندیشه دینی با آنچه «حقایق نهایی عالم هستی» نامیده میشود، فرق بگذاریم و معتقد باشیم كه تصور خاصی از خداوند لازم نیست. اظهارنظر در باب سیاست و حكومت نیز، از آنجا كه اسلام هیچشكل خاصی از حكومت و نظام سیاسی را مطرح نكرده است، كاملاً آزاد است.
از نظر نگرش نوین، اصولاً آزادی سیاسی مفهوم جدیدی است كه فینفسه و بالذات ضرورت دارد. از این منظر، آزادی در معنای امروزی آن با سیاست، كه امروزه یك عمل برنامهریزی جمعی است، معنا پیدا میكند. ازاینرو، اصولاً این بحث مطرح نیست كه از نظر اسلام، آزادی همان آزادی درونی است؛ بلكه آنچه مطرح است آزادی سیاسی به عنوان یك ضرورت برای زندگی بشر در شرایط كنونی است، و این جز در ساختار دموكراتیك قابلتحقق نیست.
انواع آزادی در اندیشه اسلامی
آزادی عقیده: آزادی عقیده را از دو جهت میتوان بررسی كرد: نخست، عقیده به عنوان ایمان در مقابل كفر و دوم، آزادی عقیده به مفهوم وجود عقاید و بینشهای مختلف در درون دین. همچنین تفاوت آزادی عقیده با آزادی تفكر بر این مبنا استوار است كه آزادی عقیده بیشتر مفهومی دینی و ایمانی دارد و آزادی تفكر، شامل جنبههای مختلف زندگی ـ اعم از اعتقادی، سیاسی و اجتماعی ـ میشود.
آیةاللّه مطهری ضمن تفكیك آزادی عقیده و تفكر، و تأكید بر آزادی تفكر، وجود آزادی عقیده در اسلام را رد میكند. البته ایشان معتقد است كه در هیچ وضعیتی نباید برای تحمیل عقیده، فشار و اجبار بهكار رود. معنای لااكراه فی الدین این است؛ نه اینكه تمسك به هر رأی و عقیدهای كه دلخواه است، جایز باشد. مراد از آیههایی نظیر آیه فوق، نه صحه گذاشتن بر عقاید دیگر، كه تكیه نمودن بر روش درست ایجاد تغییر در آنهاست و اینكه با اكراه واجبار نمیتوان دین حق را گسترش داد. از لحاظ تاریخی نیز اسلام سایر عقاید را به رسمیت شناخته است و هرگز با زور، خواهان تحمیل عقیدهای بر آنان نبوده است.
آزادی اندیشه: پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: «یكی از چیزهایی كه امت من را هرگز به خاطر آن عذاب نخواهند كرد، این است كه انسان درباره خلقت، خدا و جهان فكر كند و وسواسی در دلش پیدا شود.» جایگاه والای تفكر در اسلام، بیانگر ارزش و اهمیتی است كه اسلام به اندیشه و آزادی آن داده است.
آزادی بیان: آزادی اندیشه بدون آزادی بیان معنا پیدا نمیكند. آزادی اندیشه تنها با امكان طرح اندیشه در جامعه و ارائه آن به مردم و اندیشمندان قابلتصور است. ادعای وجود آزادی اندیشه در جامعه زمانی میتواند واقعیت داشته باشد كه افكار مختلف و متضاد، آزادانه و بدون دخالت دولت، مطرح، و نقد و ارزیابی شوند.
پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای اكمال و اتمام مكارم اخلاقی مبعوث شدند و در مسائل سیاسی و اجتماعی ـ كه پویاتر و پیچیدهتر بودند ـ حكم نهایی صادر نكردند. امر سیاست و حكومت تابع تفسیر و درك عقول مردم زمانه است و اگر عقول مردم مجال اندیشه و بیان آزادانه آن را نیابد، در واقع، برخلاف تعالیم اسلامی عمل شده است. با صرفنظر از بحث فوق، سیره ائمه معصومین علیهمالسلام نیز در این زمینه بسیار روشنگر است؛ آنان آزادی بیان را از مادیون سلب نمیكردند. از لحاظ سیاسی، میتوان به روش حضرت علی علیهالسلام در برخورد با خوارج اشاره كرد كه هرگز با آنها به خاطر عقایدشان مقابله نكرد و آنها آزادانه میتوانستند عقاید خود را در مساجد و در میان مسلمانان مطرح كنند.
دو نكته مهم درباره آزادی بیان مطرح است:
(1) حدود آزادی بیان در جامعه دینی چیست؟ برخی در پاسخ به این سؤال، بر خط قرمزهایی در آزادی بیان تأكید میكنند، اما معیار مشخصی برای آن ارائه نمیدهند. البته در این زمینه، عموما ارزشهای اسلامی خطوط قرمز بهشمار میروند؛ هرچند كه این ارزشها نیز مبهم، قابلتعبیر و تفسیر هستند و نمیتوانند حدود آزادی بیان را مشخص سازند. برخی دیگر، بر اساس پارادایم نوین، معتقدند كه در جامعه مؤمنان هیچ خط قرمزی وجود ندارد. با توجه به نظرهای فوق، میتوان معیارهای عینیتر و قابلتفسیرتری را درباره حدود آزادیِ بیان تعیین كرد و آن را «حدود قانونی» آزادیِ بیان نامید. اهمیت آزادی بیان در این است كه از رواج اجباری و یا تبلیغی یك فكر در جامعه جلوگیری میكند و جامعه را همواره در معرض پرسشگری و انتخاب قرار میدهد، و این با آزادی اراده انسان تطابق دارد.
(2) مسئله دیگر این است كه آیا میتوان اندیشه دینی را نقد كرد؟ به عبارت دیگر آیا آزادی بیان شامل نقد اندیشه دینی هم میشود؟ پاسخ به این سؤال، منوط به جوابگویی به این دو پرسش است: آیا اندیشه دینی را عین دین و مقدس میدانیم؟ آیا حق اظهارنظر درباره اندیشه دینی را متعلق به عدهای خاص میدانیم؟